유حرفهایی از جنس دلـــــــ❤ــــــ유

 

[ سه شنبه 29 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 16:46 ] [ pireanssic ] [ ]

 

کاشکی ...

 

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...

 

هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...

 

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...

 

هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...

 

[ جمعه 25 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 21:29 ] [ pireanssic ] [ ]

 

ببین غمگین،

 

ببین دلتنگ دیدارم...

 

ببین

 

خوابم نمی آید،

 

بیدارم...

 

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

 

تورا بیش از همه کس دوست میدارم

[ جمعه 25 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 21:23 ] [ pireanssic ] [ ]

 

تقصیر مانیست

که برروی حرف هایمان نمی مانیم 

ما برروی زمینی زندگی می کنیم

که هر روز خودش را دور می زند

 

[ سه شنبه 22 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 9:50 ] [ pireanssic ] [ ]

خداحافظ

 

بعضی وقتا خداحافظ یعنی:

یعنی نذار برم

یعنی برم گردون

یعنی سفت بغلم کن سرمو بذار رو سینه ات و بگو

خداحافظو کوفت

خداحافظو زهر مار

بیخود کردی  میگی خداحافظ

دفعه آخرت باشه

مال خودمی.....

[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 15:16 ] [ pireanssic ] [ ]

 

هوس یک کوچه تنها را می کنم

آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم

قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان

آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،

دلم نمی خواهد باران قطع شود.

دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ،

از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی

[ جمعه 18 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 18:28 ] [ pireanssic ] [ ]

بیمارتم...

 

[ چهار شنبه 16 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 21:9 ] [ pireanssic ] [ ]

 

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 چه میخواهی تو از پنجره عشق؟ که از

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

 گاه با رهگذران خبر گمشده ای میجویی؟

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

                         یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

[ دو شنبه 14 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 18:25 ] [ pireanssic ] [ ]

 

                  

باید كسی را پیدا كنم

كه دوستم داشته باشد

 

 

آنقدر كه در یكی از این شب های لعنتی

 

 

 

 

آغوشش را برای من ویك دنیا خستگی ام بگشاید

 

 

 

 

هیچ نگوید

 

هیچ نپرسد

 

 

فقط مرا در آغوش بگیرد

 

 

 

 

بعد همان جا بمیرم تا ببینم روز های بعد را

 

 

 

 

روزهای كه دروغ میگوید

 

 

 

 

روزهای كه دیگر دوستم ندارد

 

 

 

 

روزهای كه دیگر مرا در آغوش نمیگیرد

 

روزهایی كه عاشق دیگری میشود

 

[ شنبه 10 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 11:51 ] [ pireanssic ] [ ]

 

براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست


براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،


چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم


براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود


مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست


نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم


و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم


مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند

[ سه شنبه 8 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 15:55 ] [ pireanssic ] [ ]

 

·                     

 یادم باشد...

که حرفی نزنم که به کسی بر بخورد!که نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد!

راهی نروم که بیراهه باشد!که چیزی ننویسم که آزار دهد کسی را!

یادم باشد که روز و روزگار بر وقف مراد است و همه چیز خوب است!

تنها دل ماست که دل نیست آره....

[ یک شنبه 6 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 10:1 ] [ pireanssic ] [ ]

مشق عشق....

 

 

باز هم درگیرِ مشقی دیگرم

امشب از هرشب ببین! عاشق ترم!

امشب از هر شب تو زیباتر شدی

در خیالاتم اهوراتر شدی!

ای خدای شعرم اینجا حاضری

در رکودِ شعر گفتن شاعری

خلوتم پُر می شود از بوی تو

باز چشمانِ من و جادوی تو!

کاشکی می شد نگهبانت شوم

من بلاگردانِ چشمانت شوم

لحظه ای تاخیر کن در شعرِ من

مشق عشقِ  امشبم را خط بزن

قُلّکِ احساسِ من وقفِ تو بود

حیف اما سکه ها کافی نبود!

بی تو شمعِ آرزوها دود شد

قصرِ رؤیاهای من نابود شد

بعد تو یعنی دلم دل می شود؟!

مثنویِ عشق کامل می شود؟؟!!

 

[ جمعه 4 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 15:21 ] [ pireanssic ] [ ]

 

دیگه سراغمو نگیر ، که از تو هم بدم میاد

دلم یه چند روزیه که ، مرگ نگاهتو میخواد

تازگیا حس میکنم ، مال غریبه ها شدی

بهتره که یادم بره ، شور یه عشق بی خودی

بهتره که دل بکنم ، از کلک نگاه تو

جدا کنم راهمو از ، راه پر اشتباه تو

باید منم غریبه شم مثل خودت مثل چشات

قلبمو سنگی بکنم از تب سرد خنده هات 

باید که از شهر دلت ، برم که دربدر بشی

تو کوچه ی نگاه من ، مثل یه رهگذر بشی

اگه یه روز به خاطرت ، شدم تو غصه ها اسیر

حالا ازت بدم میاد ، دیگه سراغمو نگیر

[ سه شنبه 1 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 16:13 ] [ pireanssic ] [ ]

برو..

 

 دیگر هوای برگرداندنت را ندارم

هرجا که دلت میخواهد برو
فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد،
آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت،
باز هم آرام نگیری
و اما من
بر نمیگردم که هیچ!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،...
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!

 

[ سه شنبه 1 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 15:59 ] [ pireanssic ] [ ]